مانده ام، مانده ام در حسرت بالا بلایی روز و شب
جان دهم از دوری دیر آشنایی روز و شب
هر سحر، هر سحر نام تو را با سوز دل سرداده ام
تا مگر بر تو رسد از من صدایی روز و شب
عاشقانه كو به كو شهر شما را گشته ام
تا بیابم شاید از تو رد پایی، رد پایی روز و شب
دلخوشم با خاطرات هر شب تو روزها
بی تو دارم با دل خود ماجرایی روز و شب
پیش رویم قاب عكسی از تو دارم ماه من
روز و شب با یاد تو، با یاد تو دارم صفایی روز و شب
سی و یکمین عروج خونین و ملکوتی سردار جان بر کف اسلام و انقلاب فاتح قله های قراویز
شهید حاج قربان جمهور گرامی باد.
یازدهم شهریورماه هزار و سیصد و شصت، یادآور رشادت رادمردانیست که برای لبیک به ندای
هل من ناصر حسین زمانشان سر و جان نمیشناختند و در این راه پر از نور معبری از قله های
قراویز به خانه دوست زدند.
ای یكه سوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاك چه می كرد؟
می گفت برو، عشق چنین گفت كه بشتاب
می گفت بمان، عقل چنین گفت كه برگرد
دیروز یكی بودیم با هم، ولی امروز
تو نورتر از نوری و من گرد تر از گرد
یك روز اگر از من و عشق تو بپرسند
پیغمبرتان كیست، بگو درد، بگو درد
ای سرخ تر از سرخ! بخوان سبزتر از سبز
آن سوی، درختان همه زردند، همه زرد
ای دست و زبان شهدا، هیچ زبانی
چون حنجره ات داغ مرا تازه نمی كرد
درباره این سایت